رز : من و دوستم نازنین جون در روز تبلدش

تولدت مبارککککککککککک تولدت مبارککککککککککککککک بوسسسسسسسسسس این خادو رو من و مامانم درست کردیم امیدوارم خوشت بیاد دوستم

البته مامانی قول داده توی یه فرصت مناسب یه خادو هم برای دوستای دیگم که تبلدشون گذشته مثل بهنود جون - امیر ارشا جون - آیدا جون و ریحانه جون و پریناز جون و فربد جون و هلیا جونم درست کنه آخه ایده این کار برای مامان فرزانه بود و زمانی بود که تبلدا گذشته بود ولی یادگاری خوبی می شه پس دست و جیغ و هورااااااااااااااااااااااااااا


تاریخ : 31 تیر 1392 - 18:50 | توسط : مامان رز | بازدید : 3307 | موضوع : وبلاگ | 24 نظر

عشقم رز بانو در مرکز بهداشت

سلام سلام دوست جونا ما اومدیم دلم برای تک تکتون و نی نی های خوردنیتون تنگ شده بود سرم خیلی شلوغ بود و نمی تونستم چیزی بنویسم ولی هر روز هر جوری هم که بود و هر ساعت خونه هاتون می اومدم و سعی می کردم ردپایی به جا بذارم ، از اظهار لطفتون صمیمانه سپاسگزارم و خیلی خیلی دوستون داریم ( من و رز بانو )، عکس های جدید رو سعی می کنم توی این هفته بذارم الانم با چه سرعتی دارم این کارو می کنم البته سرعت اینترنت خیلی پائینه و نفس گیر ، به هرحال عزیز گل ناز خانم شکر خدا بهتره آنا جونم قول داده بعد از ماه رمضان بره دکتر چون الان روزه داری و گل رز فشار بالایی رو وارد می کنند یکشنبه مرخصی گرفتم و رز بانو رو برای واکسن و قد و وزن بردم مرکز بهداشت، که اعلام کردن منحنی وزنی خانم ثابت شده و 20 روز دیگه باید دوباره بریم رفتیم پیش دکتر خودش و بی اشتهایی رو دوباره عنوان کردم و قرص سیپروهپتادین به اندازه یک چهارم تجویز کرد و گفت شربت اشتها رو قطع کنم و گفت باید 10 کیلو میشد که 9100 است این عکس ها رو تو مرکز بهداشت گرفتم

دختر گلم ببخشید که عکس ها اصلا خوب نیست چون شما هم اصلا همکاری نمی کردی

در ضمن قابل توجه خاله مهسا جون ( مامان امیر ارشا جون) ببخشید که عکسی که خواسته بودی دیر شد، حالا نظرتو راجب به عکسی که از رز بانو می خواستی بده ( ملک) در اسرع وقت یک عکس بهتر می زارم البته جدیدا عکس گرفتن خیلی سخت شده چون از 30تا عکس یکیش به درد می خوره ماشاالله اینقدر ورجه وروجه میکنی نمی شه ازت عکس گرفت مادر جان

ا

رز بانو : این هم خاله نسرین جونیه که منو گرفته از ترازو نیوفتم؛ این النگو که دستمه آنا جون به عنوان اولین عیدی برام خریده و یک زنجیر و پلاک برای تولدم که بعدا نشون می دم دستش درد نکنه بوس بوسی

قربونت برم عسلم آخه مامان و بابا فدای خودت و شیرین کاری هات و مخصوصا دالی بازی هات و ادای گریه رو درآوردنات برن، جون دلم دلبندم عزیزم عشقم فداتتتتتتتتتتتتتتتت بووووووووووسسسسسسسسسس


تاریخ : 30 تیر 1392 - 19:21 | توسط : مامان رز | بازدید : 2942 | موضوع : وبلاگ | 32 نظر

تشکر

سلام دوستای عزیز و همراهان مهربونم از اظهار لطف تک تک شما عزیزان تشکر می کنم و ممنونم از اینکه شما روز تولد گل رز بانو به خونمون اومدین علی رغم اینکه دو روزی بود که خونه نبودیم در یه فرصت مناسب براتون کارت دعوت می فرستم و از شما عزیزان می خواهم مثل همیشه بیایین و برای رز بانوی من به خاطر جشن تولدش که براش نگرفتم شادی کنیم سپاسگزارم

روز جمعه تولد گل ناز خانمم بود و متاسفانه متاسفانه از روز چهارشنبه من و بابایی علی رغم نقشه های زیادی که برای تولد یگانه دخترمون گل رز خانم کشیده بودیم ، به یکباره درگیر بیماری مادرهامون شدیم و هر دو از ناحیه قلب، عزیز گل رز ( مامان باباجونی ) بیمارستانه و باید آنژیو بشه آنا جونم هم از اینکه ما نارحت نشیم و من دچار عذاب وجدان نشم و سرکارمو بیام ، داره درد میکشه و دم نمی زنه از شدت قلب درد دستش هم لمس شده ولی صداش در نمی آید و با بابا حاجی قرار گذاشته بدون اینکه به من بگه بره دکتر ، من هم خیلی ناراحتم هم به خاطر اینکه بهترین روز زندگیمونو از دست دادم و همش درگیر بیمارستان و حواشی آن بودیم هم به خاطر بیماری مامانا و از خدا می خواهم به حق این روزهای عزیز شفای همه مریض ها رو بده به خصوص آنا جون و عزیز جونو و همه بیماران بیمارستانی ،آمین

دخترم گلم مبادا ناراحت باشی قول میدم دوباره برات تدارک می بینیم علی رغم کنسلی آتلیه ات دوباره برات وقت میگیریم کیک سفارش می دیم مهمون دعوت می کنیم و از همه مهمتر همه دوستای گل نینی پیج و با مامان باباهای گلشون دعوت می کنیم ، نازنینم دیشب خیلی نارحت بودم به همین خاطر علی رغم اینکه اصلا دل و دماغ نداشتم بعد از افطار با بابایی و خاله نسرین و ملیکا و محمد رفتیم پارک لاله تا شما عسلم بازی کنی به امید روزهای پر از شادی برای همه به خصوص شما جیگر طلای مامان و بابا


تاریخ : 22 تیر 1392 - 19:02 | توسط : مامان رز | بازدید : 2177 | موضوع : وبلاگ | 46 نظر

بهترین روز زندگیمون

شمارش معکوس: 21 تیر یعنی روز جمعه تولد عشقمون نبض زندگیمون نفسمون جونمون روحمون و خلاصه همه چیزمون یگانه دخترمون تک ستاره جزیره عشقمون ....گل رز خانومههه خیلی دوست داریم دلبندم به افتخارش دست هورراااااا                ای جونم عزیزم ای گل ناز کوچک تولد مبارک

پس بیایید برای خیلی از نی نی های خوشگلمون که روز تولدشونه مثل رز بانو - بهنود جون - امیر ارشا جون - ریحانه جون- آیدا نفس - هلیا جون - نازنین جون و اگه نی نی دیگه ای هم هست بگه، با هم شادی می کنیم حالا موزیک ..


تاریخ : 16 تیر 1392 - 18:35 | توسط : مامان رز | بازدید : 2030 | موضوع : وبلاگ | 53 نظر

فضولی 2

فضولی 2

رز : سلام دوست جونا و مامانای گل باباهای مهربون
با ادامه گزارش مرتب کردن خونمون در خدمت شما هستم، البته عکسها گواه خوبی از کارهای منه ولی اینو می خوام بگم که کلی خسته شدم و شدیدا از دست مامانی عصبانی شده بودم و اصرار داشتم که دیگه عکس نگیره ولی گوش نمی داد که.....
کشوی بالا رو هم مرتب کردم البته اینجا از بابای مهربونم برای کمک به من برای رسیدن به کشوی بالا کمال تشکر رو دارم و میگم ممنون بابایی شما حداقل کمک کردی، مامانی که..... بعد سراغ آینه شمعدون رفتم و می خواستم جابه جاشون کنم که بابایی از این کارم جلوگیری کرد وکلی ازم تشکر کرد،بعد از اتمام کار یه دوش آب گرم خستگی این همه کار رو از تنم بدر برد که مسیر رفتن هم مورد عکاسی مامانی قرار گرفته بود حالا شما عزیزان با دیدن این دو تا عکس در این دو پست ببینید من چقدر خوب زرنگ و ناناز و عسل و جیگر طلا ناناز بلا ...... هستم البته با دوست جونام تصمیم گرفتیم حقایق رو پنهان کنیم ولی نمیشه که نگفت .
این بود یکی از داستان های من و مرتب کردن خونمون می بوسمتون منتظر نظرات خوبتون هستم خداحافظی
تاریخ : 10 تیر 1392 - 22:43 | توسط : مامان رز | بازدید : 3925 | موضوع : فتو بلاگ | 16 نظر

فضولی 1

فضولی 1

رز : دوستای عزیزم و مامان باباهای مهربون آخر هفته سختی و پر مشغله ای داشتم چون تصمیم گرفتم کابینت های آشپزخونه رو مرتب کنم چون علاقه خاصی به اونا دارم به همین خاطر لباسم رو عوض کردم گیره های موهامو باز کردم و شروع کردم ............
حالا وسط این همه کار مامانم هم داشت لحظه شکار می کرد آخه به جای اینکه کمک کنه، دیگه نمی دونم چی بگم واقعا که ...........
مامان رز : الهی مامان بابا فدات بشن که وقتی عکس می انداختم بهمون اخمم می کردی انگار وسط چه پروژه ای بزرگی مزاحمت شده بودیم عسل طلای مامان قربون اخم ونگاهت برمممممممممم
تاریخ : 09 تیر 1392 - 19:00 | توسط : مامان رز | بازدید : 3517 | موضوع : فتو بلاگ | 22 نظر

مزاحم سمج

مزاحم سمج

این مزاحم سمج پرهامه پسر عمه ام همش برام شعر می خوند ( کی از همه ناناز تره رزه رزه رزه رزه کی از همه خوشگل تره رزه رزه رزه رزه ) و دوست داشت روی میز پیش من بشینه من دوست نداشتم اول هولش دادم بعد از ابزار چنگ و نیشگون استفاده کردم ( در تصاویر به طور واضح مشخص شده است ) و در نهایت مثل همه خانم های داخل سالن جیغ کشیدم که اصلا صدام معلوم نشد و در نهایت پرهام جند دقیقه رفت پائین و دوباره اومد. همه عکسامونو که با مامانم هم گرفتم همش دوست داشت با ما باشه که چون کچل بود من دوست نداشتم.
بعد از عروسی چون به به نخورده بودم بابایی با مقداری طالبی از من پذیرایی کرد که بقایای آن در دست و لباسم مشهود است . دوستای خوبم نظر شما چیه ؟؟؟؟؟؟
تاریخ : 05 تیر 1392 - 23:13 | توسط : مامان رز | بازدید : 1947 | موضوع : فتو بلاگ | 20 نظر

استقلال یعنی این که وبتو خودت دستت بگیری

استقلال یعنی این که وبتو خودت دستت بگیری

داستان عروسی رفتن من :
از وقتی که رفتم یه میز تنهایی داشتم البته به زور و چون شربت اشتها نخورده بودم غذا هم نخوردم البته دو تا خیار از اول تا اواسط عروسی دستم بود و یک مزاحم سمج، که سرانجام منجر به درگیری شد . اطرافم شلوغ بود و علی رغم اینکه وقتی من جیغ می کشم همه می گن آروم باشم همه در حال جیغ و داد و فریاد بودند در حالیکه که وقتی به اوجش می رسید من می ترسیدم انگار همه مثل من دندون درد داشتن شاهدم یه جیزی می خواستن و مامانشون بهشون نمی داد ولی اونا که نی نی نبودن
بعدم با خانمی به نام عروس رقصیدم البته با اخم تمام چون هی به من می گفتند خانمی با ما هم می رقصی و من دوست نداشتم چون به به نخورده بودم خسته شده بودم .
تاریخ : 05 تیر 1392 - 22:44 | توسط : مامان رز | بازدید : 1279 | موضوع : فتو بلاگ | 8 نظر