تولد بابا ابراهیم از زبان رز خانم

سلام دوستای خوبم خوبین من هم به قول مامانیم شکر خدا خیلی خوبم امیدوارم در این سرمای برف سرما نخورم روز چهارشنبه من و مامانی تونستیم حسابی بابا جونم رو سوپرایز کنیم براش گل خریدیم کیک خریدیم : ایناهاش

وقتی لباسم رو عوض کردم و موهام رو شونه کردم و بستم البته به کمک مامانم ، یهو مامانم تصمیم گرفت منو بخوره و اگه بابام نبود من توسط مامانم بلعیده شده بودم که اثراتش به جا مونده ،همش میگفت میخوام قورتش بدم که بابام به دادم رسید همین جا ازش متشکرم من بعد از رویت کیک تصمیم گرفتم تستش کنم برای همین امر به روی میز رفتم البته به اصرار خودم ، دوستم نمیداشتم میز شلوغ شه به همین خاطر اجازه نمیدادم مامانی شلوغش کنه ، یه کوچولو تست کردم

دوست میداشتم اینها چیزهایی که اسمش رو نمیدونستم رو دربیارم تا کیک بابام خراب نشه ولی وقتی اون بزرگتره که مامانم میگفت فشفشه اس رو درآوردم خیلی نوکش تیز بود و دردم اومد این شکلی شدم

همش از من عکس میگرفتن خوب بود دوست داشتم همشم مامان بابام میگفتن رز ما از همه رز های دنیا خوشگلتره اینهم خوب میدونستم آخه هر جا میرم همه دوستم میدارن و این امر باعث حسادت حسودهای زیادی شده است بگذریم به هر حال

اینجا مامانی میگه بزن قدش دارم میزنم

در این عکس هم بابام داره شمع ها رو برام روشن میکنه و من منتظرم تا فوتشون کنم 

دوستای عزیزم این اسمش فشفشه اس اولش دوستش نداشتم ولی بعد خوشم اومد و با بابام همه رو روشن کردیم خوب بود

حالا دارم همش خودم شمع ها رو فوت میکنم منظورم عکس بالاست

این هم شام تولد ( رولت لازانیا +ژله ) که بابام میگفت خیلی خیلی خوشمزه اس البته من هم یه کمی خوردم من به مامانی نمره 9 میدم چون من که همه دندون هام درنیومده یه کمی سختم بود

این هم کادوها : انگشتر عقیق از طرف مامانی و انگشتر فیروزه از طرف من مبارکت باشه همین

الهی من فدای یه دونه دختر نازم بشم که اینقدر نسبت به همه چی کنجکاو بود و تست میکرد کلی هم برای باباش رقصیده قربونش برم البته قبل از اینکه بخوام میز رو بچینم ،بعدش اول تا آخر کنار میز تشریف داشتی گل نازم ، من خیلی خوشحالم و بهت افتخار میکنم که زیباترین گل روی زمین هستی دامنه لغاتت خیلی گسترده شده به تبلت میگی تبدت - اسم من و بابایی رو هم میگی البته من رو درا صدا میکنی مخصوصا موقع قایم موشک بازی برای اینکه زودتر بیرون بیام همش تکرار میکنی ، وقتی اسم بابا رو میگی و بابا جواب نمیده سریع میگی بابا،وقتی گرم صحبت کردن با تلفن هستم به زور میگیری و پشتت قایم میکنی و میگی نیست وقتی بابایی شدیدا محو تماشای فیلمه تلویزیون رو خاموش میکنی و با کلی ناز میگی بابا ، نیست ، رفت

در پذیرایی دراز میکشی و به ما اشاره میکنی و میگی بوس، لیست درخواستی روزانه ات از بابا : ایش- دوخ-نون - موس(موز)پرت( پرتغال) ایس( ایستک) میباشد

هر چیزی میخوری حتی آب سریع میگی دست و ما باید دست بزنیم ، به شیر میگی ایش

با کوچکترین صدایی در راهرو ،میدوی پشت در ورودی آپارتمان و همش میگی نعنا یعنی ثنا ، خراب کار و بریز و بپاش حرفه ای هستی با جمع کردن هم کاری نداری چون من در خدمت شما هستم.

چند روز پیش یه کاری کردی که من رو شدیدا تحت تاثیر قرار دادی روز جمعه وقتی خواب بودیم بیدار شدی یواشکی نگات کردم آروم اومدی سرت رو زیر دست من کردی ودوباره خوابیدی جوجه رنگی من ، خیلی دوست دارم هر چی بگم بازم کمه عاشقتم دم و بازدم مامان و بابا بووووووووووووووووووسسسسس

از خداوند متعال میخوام همیشه صحیح و سالم و شاد باشی قربونت برم. جوووونم


تاریخ : 13 بهمن 1392 - 18:25 | توسط : مامان رز | بازدید : 7598 | موضوع : وبلاگ | 62 نظر

بابای خوب و نازنینم روز تبلدت مبارک باشه دس

سلام من رز گلچین هستم این عکس منه تازه از خواب پاشدم و اما بریم سر اصل داستان و اون اینه که

بهمن ماه یه روز خیلی قشنگ و بزرگه :آخه تبلد بابا جونمه هورااااااااااااااااا من و مامانم این روز خیلی دوست داریم و براش کلی برنامه داریم و نمیتونم بگم چون یه رازه بین من و مامانم ، میترسم بگم و بابایی بیاد بهم سر بزنه و بفهمه ، همین جا میخوام به بهترین بابای دنیا بگم بابا ابراهیم عزیزم خیلی خیلی دوست داریم و اون بیست تاس و ازت بابت زحماتی که میکشی صمیمانه و از ته قلبم سپاسگزارم

آرزو میکنم همیشه سالم و سلامت و شاد و مهربون و خوشحال باشی ما امشب بی صبرانه منتظرتیم تا مثل همیشه سه تایی برقصیم و شادی کنیم

خیلی دوست دارم و مثل همیشه میبوسمت بابا جون

و حالا مامانی :

ابراهیم عزیزم 

وجود تو تنها هدیه گرانبهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست

و هدیه من به تو نازنین قلب عاشقی است که فقط برای تو می تپد

عاشقانه و صادقانه دوستت دارم و سالروز تولدت رو تبریک میگویم.


تاریخ : 09 بهمن 1392 - 22:12 | توسط : مامان رز | بازدید : 2520 | موضوع : وبلاگ | 42 نظر

دندون ده و یازدهم چشم ما رو روشن کردن

سلام عزیز دلم دختر نازم چهارشنبه 92/10/25 وقتی رفتیم خونه مون طی یه عملیات انتهاری من و بابایی متوجه دو تا مروارید دیگه یعنی آسیاهای پائین شدیم و خیلی خوشحال شدیم قربونت برم مبارکت باشه من همچنان چشم انتظار 9 تای باقی مونده هستم عصر روز پنج شنبه همسایه طبقه چهارم ما رو برای تولد دخترش که یهویی شده بود دعوتمون کرد و به علت ضیق وقت بابا ابراهیم جون رز خانم رو برد حموم و لباس هاش رو پوشوند و موهاشم با سشوار خشک کرد و همین باعث شده بود تا موهات حالتش بیشتر از قبل بشه و بدین ترتیب ما رفیتم تولد مبینا خانم

چون رز خانم حسابی خوابیده بود کلی چشم هاش باد کرده بود، با ورود ما ثنا خواهر مبینا و دوست رز خانم اومد جلو و خواست رز خانم رو ببوسه که دختر افاده ای من با صدای بلند گفت نعنااااااااااااااا یعنی ثنا

رفتیم نشستیم و استقبال گرمی از ما به عمل اومد سمت راست ثنا خانم سه سال و نیمه ، وسطی مبینا خانم 9 ساله و سمت چپی عشقم رز خانم 1.5 ساله

ما کنار عمه خانم نشسته بودیم که دو تا پسر داشت و مجذوب دختر ما شده بود و همش پسرش رو صدا میکرد و میگفت بیا این دختر خوشگل رو ببین علی رغم نگاه های امیر مهدی ولی رز خانم اصلا بهش نگاهم نکرد و بنده خدا همون جا آویزون بود و اینم پسر عمه عاشق ؛ اینجا دخترم رفته بود که عکس بگیره امیر چشم منو دور دیده بود و سریع اومده بود تا کنار دخترم باشه که ........

غافل اینکه رز خانم دختر منه و زرنگ ، امیر خواستگار دخترم در تولده نظرتون چیه ؟

رز خانمم هم به میل خودش ودرخواست مبینا و اصرار ثنا سریع جابه چا شد و اینگونه امیر جان ضایع شد و آویزان .............. ای بابا ثنا ول کن دخترم رو دیگه .............

ای بابا ، ثنا ولم کن کیفم افتاد 

متاسفانه بقیه عکس ها رو آپلود نمیکنه ............... این پست ادامه دارد.....


تاریخ : 28 دی 1392 - 22:35 | توسط : مامان رز | بازدید : 2811 | موضوع : وبلاگ | 54 نظر

دندون نهم هم بالاخره بیرون اومد

این پست از من و رز خانم :

اول من " تبریک و اعتراف عاشقانه (عزیزم 18 ماهگیت و دندون نهمت مبارک ای همه چیز مامان و بابا)

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو، به گرمی لحظه هایی که تو در آغوشمی، با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان ای خورشید خاموش نشدنی ، همچو یک رود که آرام میگذرد عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل ، ساعت عشقمان تمام لحظه های زندگیست ، ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست ، ای جان من ای روح من ای تمام هستی و وجود من ، ای گل رز من به پاکی چشمهایت ، به وسعت نگاه بی همتایت ، به زیبایی چشمهایت به وسعت بی همتایت

تورا میخواهم همنفسمی: ای که با تو یک نفس عاشقم

همزبانمی : ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم

حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمهایت که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند

چه بی انتهاست قصر عشق من و پدرت با وجود تو ، و چقدر ما خوشبختیم از اینکه تو مال ما و در کنار ما هستی ، در کنار تو :تویی که برایمان از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر ، دوستت دارم

پیشاپیش از بی کیفیت بودن عکس ها عذرخواهی میکنم مامانی اینقدر وول میخوری که ........

حالا رز خانمی :دیروز ما رفتیم برای واکسن پایان 18 ماهگی و اینگونه شد : اول صدقه برای سلامتیم بعد

ببینم قدم چند شده وزنم چقدره ؟ لطفا قدم رو بگیرین ؟

اه این که بابامه ، بابام خیلی دوسم داره و همه چی برام میخره من هم خیلی دوسش دارم

وبازهم بابای خانواده که جا داره ازشون بایت همراهی های واکسنی تشکر کنم ممنونم بابا جون

بعدشم واکسن و قطره و کلی گریه و جیغ های من

رفتیم خونه مامانی همش نگرانم بود و همش پیشم بود و خیلی بغلم میکرد بعد کمی خوابیدم یادم افتاد که باید کلاه بزارم سرم تا برم و ............. بله نماز بخونم

اینجا محراب نماز من میباشد که قبلش شیشه اش به اتاق من منتقل شده و من اینجا عبادت میکنم به روش خودم ، هر نماز با یک کلاه

یادتون باشه دعاها و شکر گزاری هاتون دقیقا مهر رو میگیریم جلوی دهانمون و بدین ترتیب میگیم ای بابا ، مامان برو دیگه دارم نماز میخونم

من که نماز میخونم گل رزی هستم از گل های بهشت ، بعدشم باهد به شمعدون های مامانم دست بزنم

پس نتیجه گیری میکنیم که هر کی نماز بخونه میتونه شمعدون تست کنه تا پست بعدی آف ( خداحافظ)

دامنه لغاتم خیلی گسترده شده در اولین فرصت به سمع و نظرتون میرسونم آف


تاریخ : 23 دی 1392 - 22:20 | توسط : مامان رز | بازدید : 2353 | موضوع : وبلاگ | 46 نظر

گل رز زیبای من در راهه..... قلب قلب .....

گل رز زیبای من در راهه..... قلب قلب .....

تاریخ تولد گل رزم 1391/4/21 و این عکس مورخ 1391/2/5 میباشد که من و شما رفته بودیم تولدخاله شادی در اداره مامان و مسافر کوچولوی من رز خانم در راه بود الهی مامان فدات
تاریخ : 21 دی 1392 - 23:40 | توسط : مامان رز | بازدید : 5340 | موضوع : آرت بلاگ | 26 نظر

برای تک گلم رز

فرقی نمیکنه بگم و بدونی!!!!!!!!

یا نگم و بدونی!!!!!!!!!!!!

هیچ فاصله ای تو رو از من دور نمیکنه !

در خوبترین جای جهان جا داری !

جایی که دست هیچ کس به تو نمیرسه: اونجا هم دل منه دلم

با آمدنت روزی هزار بار روحم را می تکانم

از هر غبار تنها به حرمت قدم های کوچک تو

دختر زیبای من از جوراب پوشیدن بدش مییاد اینجا هم جوراب هاشو درآورد من هم مجبور شدم ساپورتشو

پاش کنم

اینجا هم ازت خواستم ژست بگیری این شد الهی مامان فدای ژست گرفتنت بشه

جمعه رفتیم خونه عموی رز خانم و در مسیر شما خواب بودی و بعدشم هم اجازه ندادی موهاتو مرتب کنم.

این هم بابایی و رز خانم و کوروش ( پسر عموی رز خانم ) رز : چرا بغل بابای من نشستی؟؟؟؟ بروووووو

که اصلا دوست نداشتی بغلش کنیم هر وقت بغلش میکردیم خودت رو به من و بابایی میرسوندی تا شما رو بغل کنیم .

رز : فکرکنم دوست داری بهت ادب یاد بدم، اینطوری به یه خانم محترم زل نزن پروووووو

عاشقتم دختر افاده ای من ،

رز : برم سر درسهام این عمو که همش در حال خواستگاری کردن از من برای برادر کوروشه گفتم نیام خونه درسهامو بخونم واقعا کههههههههههههه

یکی از کارهایی که هر شب مامان و بابا باید انجام بدن ومن بالشم رو مییارم و دراز میکشم و میگم بوسسسسسسسسسس

این هم یک سری از عکس های رز خانم تقدیم به تقاضای دوستای خوب و مهربونمون


تاریخ : 08 دی 1392 - 21:49 | توسط : مامان رز | بازدید : 3579 | موضوع : وبلاگ | 71 نظر

رز ای ملکه زیبای من، در سکوت مبهم زندگی آوای مطلق و پر معنای هستی ام شدی

رز ای ملکه زیبای من، در سکوت مبهم زندگی آوای مطلق و پر معنای  هستی ام شدی

کریسمس مبارک ، ممنونم از تک تک شما عزیزان که 425 بار بازدید و 96 تا نظر دادید ما در حال حاضر خوب خوب شدیم ، ولی امروز متاسفانه وقتی میخواستم از طریق نوشته عکس جدید بزارم آپلود نکرد هر چی تلاش کردم بی فایده بود به همین دلیل عکس های کریسمس پارسال رو براتون گذاشتم ، امیدوارم زودتر این مشکل برطرف بشه و بتونم عکس های جدید رز خانمی رو بزارم. یادش بخیر اون موقع چقدر توپول تر بودی ...............
از کارهاش بگم که موقع برگشت بابایی گوشی رو از من میگیره و لیست تکراری خودش رو به بابایی میگه بابایی میگه چی بخرم ؟ و رز خانم :دوخ (دوغ)- نون - موس (موز) - سیر(شیر) اصلا هم گوشی رو به من نمیده و زمانی هم که بابا میگه عزیزم خداحافظ پشت سر هم بابا رو صدا میکنه یعنی قطع نکن ،به خداحافظ میگی آف
جوراب هاتو دوست نداری و اولین کاری که میکنی جورابهاتو درمییاری و به جاش کفش و دمپایی و صندل رو خیلی دوست داری مخصوصا بزرگتر از خودت رو ترجیح میدی
چشم چشم دو ابرو رو خیلی دوست داری ، وقتی با خودت بازی میکنی مدام بابا مامان میگی که برای من گواراتره چون قبلا فقط بابا میگفتی .
عاشق چشم گفتنتم ،بهت میگم این کار رو انجام بده میگی چش ،فدات بشم عزیزم- مسی ( مرسی) - به مهر و نماز علاقه خاصی داری همه مهرها رو هم جمع میکنی و وقتی ازت مهر میخواییم تا نماز بخونیم پشتت قایم میکنی میگی نیست ازت میپرسیم کجا رفت میگی ایناها و بعدش میگی دست و ما باید دست بزنیم
ماست - نعنا - دوست - آش - به پلو هم میگی به به - به باب اسفنجی میگی باب ،رقصیدنت که منو کشته اون دستهای کوچولوت رو توی هوا تکون میدی بعد دستها متوقف و پاهاتو جلو و عقب میبری و خودت رو تکون میدی ، تاب تاب عباسی رو هم خیلی دوست داری و خودت اینطوری میخونی : تاب تاب عباسی ........ اگه ...... مامان
اون روزی کتاب زبان های من دستت بود و من داشتم ازت فیلم میگرفتم میگم چیکار میکنی ؟ میگی گبا ؛ با کلی تفکر فهمیدم میگی کتاب
الهی قربونت برم شیرین زبونم بلبل من بووووووسسس
همه وجودم به فدای یک تار موی تو گل زیبای من رز
عاشقتم بدون حد و مرز تا بی نهایت هستی
تاریخ : 04 دی 1392 - 19:15 | توسط : مامان رز | بازدید : 2461 | موضوع : فتو بلاگ | 46 نظر

ما به شدت سرماخوردیم

سلام به همه دوستای خوب و نازنازیمونو تشکراز شمایی که جویای احوال ما هستند ، سرماخوردگی رز خانمی از تاریخ 13 آذر ماه هنوز خوب نشده و ما مجموعا 4 بار دکتر رفتیم و هر بار به یه دلیلی و دفعه آخر به خاطر تب بالای ناز گل خانم بود این در حالی بود که من هم از ایشون گرفتم در اولین فرصت خونه همه تون می یائیم ، من هم به خاطر اینکه یک روز سرکار نیومدم بهانه ای دست حاشیه سازان دادم و همچنان درگیر فصل دیگری از حاشیه هستم ، امیدوارم هر چه زودتر این ویروس موذی از بدن دختر گلم خارج بشه چون عسلم جز آب و دارو چیز دیگه ای نمیخوره و من خیلی نگرانشم به امید سلامتی برای همه نی نی های گل مخصوصا رز خانمی من


تاریخ : 23 آذر 1392 - 19:32 | توسط : مامان رز | بازدید : 2048 | موضوع : وبلاگ | 97 نظر

من و مهمون های ناخوانده

رز : سلام سلام این پست رو خودم می خوام بنویسم ولی زیاد توضیح نمیدیم چون تصاویر گویاست ،از ما بچه ها یاد بگیرین مختصر و مفید ، من سرما خوردم و یه دکتر دیگه رفتم دکتره انگار دارو اشتباهی داده بود من و مامانم با خاله آژانسی رفتیم دکتر، بابام هم اونجا بود و آقا دکتر کلی دارو داد موقع برگشت بابام هم برای دخترش که اینقدر خانمه کیک خرید و بقیه داستان : وقتی رسیدیم دوستان منتظر ما بودند و از اتاق من به پذیرایی اومده بودند و همهمه میکردند،و حالا ......

البته فردی مورچه سیاه و عروسک های کوچولو به خاطر سرمای هوا نیومده بودند و اینها هم به نمایندگی از خودشون و بقیه اومده بودند به هر حال : راستی این لباسم هم گل سینه اش رز داره نگاه کنید

از دیدنشون شوکه شدم ولی به هر صورت شروع به احوال پرسی کردم و بعد نوبت کیک بود مامانی برای اینکه همه شو من دست خورده نکنم یه کمیشو برداشت و حالا من و کیکم

چیه خوب آناناس دوست دارم دیگه ناخنک زدنم خیلی خوبه تازه خرد کردن و ریختن بیرون رو که دیگه نگو

خیلی مزه داد آناناس ها رو خرد کردم و ریختم بیرون چه کاریه مامانم همش میگه آفرین قورت بده نمیخورم

من مریضم و این مهمون ها دارن شلوغ میکنن خوب به شما هم میدم صبر کنید من تست کنم

بلند شم مثل نازنین دوستم یه درسی به این مهمون های بی ملاحظه بدم ............. آخه من مریضم

مامانی دستهام کثیف شد لطفا کمک چون کار دارم

دیدن این تصاویر برای افراد زیر 18 سال و بیماری های قلبی اکیدا ممنوعه حالا

خوب تموم شد حسابی ادب شدن ،دوباره دوست دارم لباسم رو بپوشم و بخونم همه چی آرومه من چقدر خوشحالم .... بفرمائید کیک ولی قول بدید شلوغ نکنید خوب بود امیدوارم لذت برده باشید ، دوستای خوبم منتظر پست های جدید از زبان خودتون هستم فعلا بای


تاریخ : 16 آذر 1392 - 18:50 | توسط : مامان رز | بازدید : 4006 | موضوع : وبلاگ | 63 نظر