مروری بر گذر زمان

دوست دارم دوست دارم هنوز عشق منی ،میدونم منو از یاد میبری ،بهونه نفس کشیدنم توییی

دوست دارم تو قلب من فقط توییییییییییییییییییییییی

مامان قربون این خنده هات بشه ، سال 92 هم داره تموم میشه این عکس ها مروری به سال 91 است زندگی علی رغم همه فراز و نشیب هایی که داره مثل برق و باد میگذره ، دختر عزیزتر از جانم همه روح و روانم چهار ماه با هم چه روزهای سختی رو گذرونیدیم علی رغم اینکه خیلی بابا مامان ها دوست دارن نوزادی بچه هاشون تکرار بشه ولی من دوست ندارم چهار ماه کولیک داشتی و من چه زجری کشیدم چقدر گریه کردم و از این میترسیدم که مبادا من در حقت کوتاهی کردم که تو اینطور درد میکشی ولی با لطف پرودگار متعال چهار ماه سختی تموم شد.

دارم از یاد تو میرم بی تو هر لحظه میمیرم، ته زندگیم همین جاست بدون اینو که میمیرم،میگم عاشق تو هستم بی تو آروم نمیگیرم................... این عکس چهل روزگی بود عاشقتم.

قربونت برم که از همون اول ملوسک خانم بودی و روز به روزم که بزرگ تر میشی عسل تر و شیرین تر میشی تنها تفاوتی که پیدا کردی کوچولو بودی تپل بودی الان باربی مامان شدی عشقم

این عکست رو خیلی دوست دارم فدای این لبای کوچولوت بشم من،همه چیز من و بابا ، بود و نبودمون دارو ندارومون رز، میمیرمت براتتتتتتتتتت عزیزم قربون قد وبالات

تازگی ها یاد گرفتی خیلی ملوس و با صدا بوس میکنی ، اینقدر قشنگ بغل میکنی که ادم میخواد غش کنه ، وقتی کسی سرفه میکنه میری میزنی پشتش و میگی خوب وقتی بگه خوب بی خیالش میشی ، چهاردست و پا میشی و میگی بییم یعنی بریم و هر دو باید چهاردست و پا حرکت کنیم ، به لیست های روزانه ات که به بابا میدی نون و دوغ و ماست و موس (موز) ایش ( شیر) پوخ (پرتغال) تلبت اضافه شده اینقدر کامل بیان میکنی که نگو ، به عمو مصطفی میگی مسی ، به خاله مونس اول میگفتی موسس بعد یکی دوبار گفتی موسی و ما کلی خندیدیم خوشت اومد دیگه موسی صداش میکنی، میگیم احوال پرسی کن میگی خوبی؟ باید بگیم مرسی ، بعد ما میگیم خوبی ؟ شما میگی : مرسی . چند شب پیش بابا از سرکار اومد بهت گفت بابا خسته اس حالا شما تکرار میکنی بابا خشتش.


تاریخ : 23 بهمن 1392 - 19:17 | توسط : مامان رز | بازدید : 4467 | موضوع : وبلاگ | 85 نظر

تولد بابا ابراهیم از زبان رز خانم

سلام دوستای خوبم خوبین من هم به قول مامانیم شکر خدا خیلی خوبم امیدوارم در این سرمای برف سرما نخورم روز چهارشنبه من و مامانی تونستیم حسابی بابا جونم رو سوپرایز کنیم براش گل خریدیم کیک خریدیم : ایناهاش

وقتی لباسم رو عوض کردم و موهام رو شونه کردم و بستم البته به کمک مامانم ، یهو مامانم تصمیم گرفت منو بخوره و اگه بابام نبود من توسط مامانم بلعیده شده بودم که اثراتش به جا مونده ،همش میگفت میخوام قورتش بدم که بابام به دادم رسید همین جا ازش متشکرم من بعد از رویت کیک تصمیم گرفتم تستش کنم برای همین امر به روی میز رفتم البته به اصرار خودم ، دوستم نمیداشتم میز شلوغ شه به همین خاطر اجازه نمیدادم مامانی شلوغش کنه ، یه کوچولو تست کردم

دوست میداشتم اینها چیزهایی که اسمش رو نمیدونستم رو دربیارم تا کیک بابام خراب نشه ولی وقتی اون بزرگتره که مامانم میگفت فشفشه اس رو درآوردم خیلی نوکش تیز بود و دردم اومد این شکلی شدم

همش از من عکس میگرفتن خوب بود دوست داشتم همشم مامان بابام میگفتن رز ما از همه رز های دنیا خوشگلتره اینهم خوب میدونستم آخه هر جا میرم همه دوستم میدارن و این امر باعث حسادت حسودهای زیادی شده است بگذریم به هر حال

اینجا مامانی میگه بزن قدش دارم میزنم

در این عکس هم بابام داره شمع ها رو برام روشن میکنه و من منتظرم تا فوتشون کنم 

دوستای عزیزم این اسمش فشفشه اس اولش دوستش نداشتم ولی بعد خوشم اومد و با بابام همه رو روشن کردیم خوب بود

حالا دارم همش خودم شمع ها رو فوت میکنم منظورم عکس بالاست

این هم شام تولد ( رولت لازانیا +ژله ) که بابام میگفت خیلی خیلی خوشمزه اس البته من هم یه کمی خوردم من به مامانی نمره 9 میدم چون من که همه دندون هام درنیومده یه کمی سختم بود

این هم کادوها : انگشتر عقیق از طرف مامانی و انگشتر فیروزه از طرف من مبارکت باشه همین

الهی من فدای یه دونه دختر نازم بشم که اینقدر نسبت به همه چی کنجکاو بود و تست میکرد کلی هم برای باباش رقصیده قربونش برم البته قبل از اینکه بخوام میز رو بچینم ،بعدش اول تا آخر کنار میز تشریف داشتی گل نازم ، من خیلی خوشحالم و بهت افتخار میکنم که زیباترین گل روی زمین هستی دامنه لغاتت خیلی گسترده شده به تبلت میگی تبدت - اسم من و بابایی رو هم میگی البته من رو درا صدا میکنی مخصوصا موقع قایم موشک بازی برای اینکه زودتر بیرون بیام همش تکرار میکنی ، وقتی اسم بابا رو میگی و بابا جواب نمیده سریع میگی بابا،وقتی گرم صحبت کردن با تلفن هستم به زور میگیری و پشتت قایم میکنی و میگی نیست وقتی بابایی شدیدا محو تماشای فیلمه تلویزیون رو خاموش میکنی و با کلی ناز میگی بابا ، نیست ، رفت

در پذیرایی دراز میکشی و به ما اشاره میکنی و میگی بوس، لیست درخواستی روزانه ات از بابا : ایش- دوخ-نون - موس(موز)پرت( پرتغال) ایس( ایستک) میباشد

هر چیزی میخوری حتی آب سریع میگی دست و ما باید دست بزنیم ، به شیر میگی ایش

با کوچکترین صدایی در راهرو ،میدوی پشت در ورودی آپارتمان و همش میگی نعنا یعنی ثنا ، خراب کار و بریز و بپاش حرفه ای هستی با جمع کردن هم کاری نداری چون من در خدمت شما هستم.

چند روز پیش یه کاری کردی که من رو شدیدا تحت تاثیر قرار دادی روز جمعه وقتی خواب بودیم بیدار شدی یواشکی نگات کردم آروم اومدی سرت رو زیر دست من کردی ودوباره خوابیدی جوجه رنگی من ، خیلی دوست دارم هر چی بگم بازم کمه عاشقتم دم و بازدم مامان و بابا بووووووووووووووووووسسسسس

از خداوند متعال میخوام همیشه صحیح و سالم و شاد باشی قربونت برم. جوووونم


تاریخ : 13 بهمن 1392 - 18:25 | توسط : مامان رز | بازدید : 7599 | موضوع : وبلاگ | 62 نظر

بابای خوب و نازنینم روز تبلدت مبارک باشه دس

سلام من رز گلچین هستم این عکس منه تازه از خواب پاشدم و اما بریم سر اصل داستان و اون اینه که

بهمن ماه یه روز خیلی قشنگ و بزرگه :آخه تبلد بابا جونمه هورااااااااااااااااا من و مامانم این روز خیلی دوست داریم و براش کلی برنامه داریم و نمیتونم بگم چون یه رازه بین من و مامانم ، میترسم بگم و بابایی بیاد بهم سر بزنه و بفهمه ، همین جا میخوام به بهترین بابای دنیا بگم بابا ابراهیم عزیزم خیلی خیلی دوست داریم و اون بیست تاس و ازت بابت زحماتی که میکشی صمیمانه و از ته قلبم سپاسگزارم

آرزو میکنم همیشه سالم و سلامت و شاد و مهربون و خوشحال باشی ما امشب بی صبرانه منتظرتیم تا مثل همیشه سه تایی برقصیم و شادی کنیم

خیلی دوست دارم و مثل همیشه میبوسمت بابا جون

و حالا مامانی :

ابراهیم عزیزم 

وجود تو تنها هدیه گرانبهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست

و هدیه من به تو نازنین قلب عاشقی است که فقط برای تو می تپد

عاشقانه و صادقانه دوستت دارم و سالروز تولدت رو تبریک میگویم.


تاریخ : 09 بهمن 1392 - 22:12 | توسط : مامان رز | بازدید : 2522 | موضوع : وبلاگ | 42 نظر