سلام عزیزم دم و بازدمم الهی قربونت برم مامانی اینقدر قربون صدقه ات می رم که فکر کنم که برات تکراری شده چون دیگه عکس العمل نشون نمیدی ، وقتی حتی برات می نویسم دلم برات قد سوراخ جوراب مورچه میشه
میخوام از شیطنت هات بگم یک هفته پیش بعد از یک حموم دلچسب وقتی من آشپزخانه بودم و بابایی فیلم میدید شما به اتاق ما رفته بودین و طبق معمول با کشوها مشغول، ولی یکدفعه تعادلت رو از دست دادی و به شدت گوشه چشم چپت خورد کنار عسلی اتاق، بمیرم برات بادیدن کبودی دور چشمت و برآمده شدنش اینقدر گریه کردم کههههههههه نگو دو روز پیش وقتی توی اتاقت بودیم وقتی بابایی اومد اتاقت انقدر ذوق کردی که لپت راستت خورد گوشه تختت و یه کمی کبود شد وباز هم من و دیشبم وقتی داشتی راه می رفتی بینی ات خورد به دسته مبل و یه کم کبود شد و باز هم من و الهی بلا گردونت بشم مراقب خودت باش نکته جالب انگیزش این بود که این دفعه بعد از خوردن به دسته مبل برگشتی و با دستت مبل رو زدی جونم و هی ات ات میگفتی فدات شم از وقتی که از بیمارستان اومدیم بیشتر سعی میکنم که هیچ چیزی توی دهانت نذاری وقتی که بهت تذکر میدم نگاهتو از من می گیری و یه طرف دیگه رو نگاه می کنی و همین که من رفتم دوباره شروع میکنی وقتی تذکر میدم وقتی من نیستم آشپزخونه نرو اول صبر میکنی بعد سرعتت رو بیشتر میکنی و دو تا پله رو میری داخل آشپزخونه ، روز دوشنبه وقتی رفتیم دکتر موقع برگشت یه کاری کردی که خستگی تمام روزم از بین رفت گفتم مامانی رو بغل کن با دو تا دست کوچولوت چنان بغلم کردی و صورت خوشگلت رو به صورتم چسبوندی که داشتم بیهوش میشدم امیدوارم هر چه سریعتر خوب بشی گل زیبای زندگی ما خیلی دوست دارم
وقتی می خوای بری در در باید دست بدی با یک دستت اول دست می دی بعد دوباره میگی دست یعنی احیانا اون یکی دست مون جا نمونه خلاصه باید با هر دو دست دست بدی
جمله ای که همیشه مامان برات تکرار میکنه اینه که روزی که من فدای تو بشم دیگه آرزویی ندارم عزیزم بوسسسسسسس