مامان قربون قدم های کوچیکت بره عشقم

عزیزتر از جانم ، تک ستاره جزیره عشقم رز ، همیشه بهت گفتم و بازهم می گم روزی که من فدای تو بشم دیگه آرزویی ندارم قربونت برم 5شنبه با بابایی رفتیم آزمایشگاه برای آزمایش کشت ادرار ، بعد از کلی زحمت که از قبل با آنا جون برای گرفتن نمونه آغاز کرده بودیم بالاخره بعد از 3 دقیقه که آزمایشگاه می خواست تعطیل کنه شما مقداری نمونه به ما دادید که از لطفتون سپاسگزارم چون اگه این اتفاق نمی افتاد امروز هم درگیر بودیم خلاصه امروز شنبه از رادیوگرافی دکتر جنتی وقت می گیرم تا فردا ببریمت مامانی نمی دونی چقدر ذهنم درگیره اصلا حوصله هیچ چیزی رو هم ندارم تا حدی که دیروزم تلفن هامو جواب نمی دادم دوست دارم فقط کنارت باشم وقتی باهات بازی می کنم روی ابرهام عاشق ناز کردنتم ، هر چند بیشتر این کارو برای بابایی انجام میدی ولی عیبی نداره تو سالم باش برای بابات ناز کن من همین که کنارتم برام کافیه وقتی خوابی می یام پیش دوستای نی نی پیچیت،در این گیرو داد بی حالی دیروز می خواستیم به اصرار بابا بریم خرید که یکدفعه شما بدون این که از جایی بگیری بلند شدی و دو قدم برداشتی و من هم مثل فشنگ اومدم کنارت و افتادی بغلم ، مامانی از دیدن این صحنه چنان فریادی زدم که بنده خدا بابا ترسیده بود بعد هم بابایی کلی ذوق کرد و همش تشویقت می کردیم تا تکرار کنی الهی مامان فدای قدم های ناز و کوچیکت بره گلمممم بیا قدم هاتو تو چشمهای من بذار عشقم ، بابا همش میگه آخه این فرشته کوچولو با ما چیکار کرده که ما اینقدر دوستش داریم راستشو بخوای وقتی یه کوچولو در بازی با شما زیاده روی میکنه من سریع می یام و نجاتت می دم و این امر باعث دلخوری بابا میشه آخه نمی خوام هیچ کسی اذیتت کنه ان شاالله به محض اینکه جواب اسکن ها و آزمایشت هیچ چی نباشه سفره حضرت ابوالفضلی که نذر کردم رو می اندازم ، یه چیز بامزه دیشب ساعت 1.45 دقیقه شب بود و خوابم نمی اومد با تبلت کنار شما و بابایی نی نی پیج گردی می کردم تا رسیدم به وب مامان فرزانه و مهراد جون یه آهنگی در اون سکوت شب پیچید که دو تاتونم تکون خوردید هر چقدر هم سایلنت می کردم دوباره صدا زیاد میشد ،نمی دونی با چه احتیاطی وبها رو سرکشی میکردم که مبادا موزیک نداشته باشه چیکار کنم شدیدا نی نی پیجی شدم دیگه تا حدی که بابایی هم هی می گه بازهم وبلاگ گردی ..............

خوشگلم آخر هفته می خوام عکس های جدید ازت بگیرم و بذارم امیدوارم فقط جواب اسکن ها و آزمایش این باشه که هیچ چی نیست اللهم صل علی محمد و ال محمد توکل به خدا و سپاس از همه شما دوستان که به یاد مائید


تاریخ : 02 شهریور 1392 - 17:48 | توسط : مامان رز | بازدید : 1363 | موضوع : وبلاگ | 32 نظر

درد نامه مامان رز

سلام دوستای عزیز و مهربونم در ابتدا می خوام از همه تون خودم یه تشکر ویژه داشته باشم به خاطر اظهار لطف های قشنگتون که حاوی کلی انرژی مثبت برای من بود ما دیروز از بیمارستان مرخص شدیم و به خونه اومدیم ولی در اون روزهای سخت همش دوست داشتم بیام نی نی پیج تا با شما دوستای خوبم درد دل کنم ولی متاسفانه به اینترنت دسترسی نداشتم فقط از بابای رز بانو می خواستم کامنت ها رو برام پرینت بگیره و بیاره و از همکارم خواستم ازتون تشکر کنه و از احوالات رزم خبر بده خلاصه بی اندازه از همراهیتون سپاسگزارم دلم خیلی براتون تنگ شده بود مخصوصا برای نی نی های خوشمزه تون یه بوس خیلی گنده برای نی نی های عسل خودم بوووووسسسسس.

شکر خدا عفونت اداری گلم برطرف شد ولی یه اسکن مثانه و یک آزمایش کشت ادرار باید بدیم ، برای ناز نازی من دعا کنید رفلاکس نداشته باشه چون دکتر قرار شد دو تا اسکن ها رو با هم ببینه کلی براش نذر کردم ان شاالله اگه هیچ چیزی نبود یه سفره حضرت ابوالفضل ( ع )می اندازم. دختر قشنگم توی این ده روز ، روزهای سختی رو گذروندم انگار جهنم رو تجربه می کردم نه بالا تر از جهنم ، وقتی که دکتر گفت بریم بیمارستان نیکان خیلی گریه کردم بعدم این دکتر و اون دکتر تا بعد از دو روز تب 40 درجه رفتیم پیش دکتر بهرامی و گفت بستری بعد هم رفتیم کسری و بستریت کردیم مامانی نمی دونی چقدر از عمق وجودم گریه کردم وقتی که به زور تو رو از من جدا کردن تا آنژیه کت بهت بزنن نیم ساعتی که به در چسبیده بودم و زار می زدم دوست داشتم توی قلبم بزنن ولی به تو عشقم دست نزنن بعدم سرم ، سونوگرافی کشت ادرار و از همه بدتر 4 ساعتی که برای اسکن رفته بودیم بهت آمپول زدن تا کمی بخوابی وقتی خوابیدی و رفتیم اسکن بگیری از مسئولش خواستم تا کمی همکاری کنه تا شما بیدار نشی ولی انگار نه انگار که شما کوچولویی الانم که دارم می نویسم اشکم داره در می یاد قربونت برم بعد از این که شما رو گذاشتم و دستگاه رو روشن کرد و شما هم که خوابت سبکه بیدار شدی و کلی ترسیده بودی الهی مادرت بمیره که یاداوری این روزها هم برام زجرآوره ، بعد از نیم ساعت گریه از شش تا دو تا گرفتن ازشون خواهش کردم ببرمت بیرون و دوباره بیاییم و خواستم اینها رو ذخیره کنن که گفتند باشه انقدر گریه می کردی و آروم نمی شدی که بعدش یک ساعت گریه کردی تا خوابت برد دوباره رفتیم و چرا دیر اومدین و کلی غر زدن بعد هم دو ساعت دستاتو پاهاتو نگه داشتن و دوباره شش تاگرفتن البته دو تای قبلی رو با نهایت خونسردی پاک کرده بودن خیلی بد بود صدای جیغ زدنات و گریه کردنات قلبم رو منفجر کرده بود آه عزیزم می گن این یکی اسکن از اون قبلی هم سخت تره نمی دونم چیکار کنم......... دیگه رمقی ندارم شب ها تا صبح برای اینکه سرمت رو نکشی بیدار می موندم همه این سختی ها و درد کشیدن های من به جهنم فقط می خوام تو سلامت و شاد باشی من اصلا اهمیت ندارم مامانی هزار بار بهت گفتم تو خواب و بیداری بازم می گم خیلی دوست دارم قربونت برم درد و بلات به جونم فدات بشم گل ناز خانم که الانم با کلی آنتی بیوتیک لاغر خانمی من شدی جونم فدات دلبندم ، قراره تو اولین فرصت وقتی جواب اسکن ها چیزی نبود بریم مشهد پابوس امام رضا (ع) ان شاالله ،بعد میخوام با بهنود جون قرار بزاریم و همدیگه رو ببینیم خیلی جالب انگیزه مگه نه .

درخواست عاجزانه یک مادر از شما دوستای خوبم اینه که برای عشق من دعا کنید جواب اسکن ها هیچ چی نباشه رفلاکس مثانه هم نداشته باشه خواهش میکنمممممم برای سلامتی همه نی نی ها مخصوصا رز بانو 5 تا صلوات به نیت پنج تن اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

 


تاریخ : 30 مرداد 1392 - 19:38 | توسط : مامان رز | بازدید : 2128 | موضوع : وبلاگ | 50 نظر

عشقم رز بانو همچنان در بیمارستان کسری

الهی قربون چشمهای نازت بشم که تو همه عکس ها با فلش دوربین جمع شون کردی الهی مامانت بمیره و این روزها رو نبینه عزیزم نمی دونی چقدر از اینکه سوراخ سوراخت میکنند عذاب میکشم راضیم همه این امپول ها رو توی قلبم بزنند

ولی به تو دختر نازم هیچ اذیتی نرسه الهی دردو بلات تو جونم ان شاالله زود خوب میشی تک ستاره جزیره عشق رز نازم

از همه شما دوستای عزیزم سپاسگزارم که دعا گوی دخترم هستید عفونتش تقریبا بعد از ده روز در بیمارستان تحت نظر بودن برطرف شده براش دعا کنید فردا می خواهیم اسکن بدیم دعا کنید برای فرشته کوچیک مهربونم دعا کنید تا زودتر خونه بیاییم و باز هم مثل ایام به هم سر بزنیم

دختر عزیزم دوست نداشتم عکس خانوادگی در بیمارستان بزارم ولی می خوام بدونی که عاشقانه دوستت داریم برای سلامتی دخترم به نیت پنج تن پنج تا صلوات

بفرستید آمین یا رب العالمین


تاریخ : 27 مرداد 1392 - 05:27 | توسط : مامان رز | بازدید : 3200 | موضوع : وبلاگ | 41 نظر

تو رو خدا برای دخترم دعا کنید

نمیدونم چی دارم می نویسم فقط اینو بگم که بعد از ازمایش و سونو فردا صبح رز عشقم در بیمارستان نیکان بستری میشه اینقدر گریه کردم که دارم میمیرم از خدای خوب و مهربون می خوام همه مریضی دخترمو توی قلب من بذاره ولی دخترم سالم باشه اون خیلی کوچیکه نمی دونم چطوری می خواد تحمل کنه از شما همراهان عزیزم عاجزانه خواستارم برای سلامتیش دعا کنید برای سلامتی اش 5 تا صلوات بفرستید شاید این امواج صلوات که خیلی بهش اعتقاد دارم به دادمون برسه خداحافظ


تاریخ : 16 مرداد 1392 - 13:13 | توسط : مامان رز | بازدید : 2299 | موضوع : وبلاگ | 84 نظر

مامان باباهای عزیز لطفا برای دخترم دعا کنید

از اون جایی که گل دخترم که شدیدا عاشقشم خوب وزن نمی گرفت و من کلی به خاطر بی اشتهاییش و ثابت بودن وزنش روی نمودار حرص می خوردم تا جایی که کارم به دکتر قلب کشید که اون هم به خاطر تو رفتم دلبندم ،در پی کنکاش در مورد وزنت دکتر مصائب سه هفته پیش گفت که باید آزمایش کشت ادرار بدیم بار اول آزمایش رو دادیم دکتر گفت باید تکرار بشه دوباره تکرار کردیم دیروز که جواب آزمایشو باباش پیش دکتر برد گفت که عفونت اداری داره و اصلا خوب نیست از جهتی که خدای نکرده ممکنه عفونت به کلیه ها برسه و این امر باعث شده که نازکم نمودار وزنیش ثابت بشه حالا امروز قراره بریم سونو از کلیه هاش بدیم دکتر گفت بعد از سونو میگم باید در بیمارستان بستری بشه یا نه از دیشب آموکسی سیلین خوردن هم شروع شده یعنی از دیشب دارم دیونه میشم از خداوند می خوام به حق این ماه عزیز به حق شهید این ماه شفای همه مریض ها رو بده مخصوصا رز همه چیز مامان و بابا رو امیدوارم همه عفونت های دختر گلم بره توی قلب من ولی عمرم عسلم همه وجودم خوب خوب شه ، آخه مامان جونی من و بابایی که میدونی چقدر عاشقتیم پس عاجزانه ازت می خواهیم که زود زود خوب شی، میدونی مریض شی مامانی میمیره ها پس به خاطر من و بابایی خوب شو عشقم، نمیدونی چقدر مامانی برای سلامتیت نذر کردم ، از شما دوستای عزیزم هم خواستارم توی این شبهای عزیز برای همه مریض ها دعا کنید به خصوص بچه ها و به خصوص عزیز دل من رز بانوی من،مخصوصا مامان بهنود جونی که پیش آقا امام رضائید. عزیزان فراموش نکنید بی اندازه سپاسگزارم


تاریخ : 15 مرداد 1392 - 20:18 | توسط : مامان رز | بازدید : 1541 | موضوع : وبلاگ | 26 نظر

توجه توجه

دوستای خوبم مامان باباهای مهربون که میایید و به من سر میزنید من همزمان دو تا تاپیک گذاشته بودم لطفا قبلی رو هم بخونید و اظهار نظر کنید ممنونم بوس بوسی برای تک تکتون 


تاریخ : 09 مرداد 1392 - 19:43 | توسط : مامان رز | بازدید : 1158 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر

هذا من فضل ربی (عاشقتم مامانی)

الهی مامان و بابا فدای تو بشن که اینقدر عسلی از کجا بنویسم یه دو روزی بود که ایی ایی می گفتی نمیدونستیم چی می گی تا اینکه کشفش کردیم چون می خواهی بلند شی علی می گیم شما هم ایی ایی یعنی علی می گی ناز مامان ، کارت شده خاموش کردن تلویزیون یعنی این بدبخت رو اینقدر روشن و خاموش می کنی که من هر لحظه می گم باید باهاش خداحافظی کنیم دیشب یواشکی یه کم چرخوندمش تا دستت نرسه دیدی که نمی تونی خاموشش کنی اسپیکر رو انداختی کنار میز بعد با اون دو تا پاهای خوردنیت رفتی روش و دنباله ماجرای روشن و خاموش کردن، دوست داری بری زیر مبل ها بازی کنی ولی هر سری که می ری یکی دو بار سرت می خوره آخه مادر جان زیر مبل کشوهای آشپزخونه اتو قابلمه ..... چراااااااا برو تو اتاقت با اسباب بازی هات بازی کن نازکم ایح ایح که می گی یعنی اگه موقع ماست خوردن باشه بازهم می خوای چون فقط بذارمت 24 ساعته به جای غذا ماست می خوری یا بریم در در ، برای خودت فرهنگ لغاتی داری ممیی یعنی شیر می خوای بابا ماما قاقا، ایی ایی، در در ،به به هم می گی فدات بشم.......

این هم عکس هایی که 28 تیر ماه در یک تولد ساده ( پرهام ) ازت گرفتم قربون دختر مودبم برم که ساکت نشسته بودی و نگاه می کردی و دست می زدی و از اینکه دختر عموت بهت دست می زد بدت می اومد و آخر سر همونطوری که در عکس ها پیداست داری بهش تذکر میدی نازم ( البته با دست) عمه لیلا بهت می گه خیلی افاده ای هستی قربون خودت و افادتو خلاصه کلهم برمممممممممممم من .

امروز باید بریم آزمایشتو تجدید کنیم دکتر میگه خدایی نکرده شاید عفونت داری که به جای اینکه وزن بگیری وزن کم می کنی مادر ان شاالله همیشه سالم باشی و مریضی به جای تو بیاد سراغ مامانت عزیزم دلبندم

نمی دونم چه طوری شکر خدایی رو بذارم که تو نازنین رو به من داده با تو که هستم انگار روی ابرهام برای رسیدن به خونه نمی دونی سر از پا نمیشناسم قربان وجودت که وجودم ز وجودت شده موجود ماچچچچچ


تاریخ : 07 مرداد 1392 - 19:08 | توسط : مامان رز | بازدید : 2107 | موضوع : وبلاگ | 9 نظر

رز : من و دوستم آیدا جونی

و بازهم خادو تبلد و بازهم با تاخیر ، امیدوارم خوشت بیاد دوستم .


تاریخ : 02 مرداد 1392 - 22:28 | توسط : مامان رز | بازدید : 1319 | موضوع : وبلاگ | 12 نظر

رز : من و دوستم ارشا جون

این هم خادو تولدت البته با تاخیر دوستم ، امیدوارم خوشت بیاد.


تاریخ : 02 مرداد 1392 - 21:55 | توسط : مامان رز | بازدید : 1312 | موضوع : وبلاگ | 5 نظر