خیلی دوست دارم قند نباتم

سلام ای عزیزتر از جانم ، دختر قشنگم ، تک رز زیبای من الهی فدات قربون چشات ناز اون نگات بمیرم برات

نمونه دردونه تک دونه ناز دونه .............

دیروز وقتی از سرکار برگشتم توی مسیر یک کوچه ای که بین خونه ما و آنا جون هست داشتم مثل همیشه قربون صدقه ات می رفتم و ازت می پرسیدم مامان رو چند تا دوست داری و خودم می گفتم دو، دو بار تکرار کردم و ازت می پرسیدم ضعیف می گفتی دو، بعد گفتم اصلا بگو ده از این کلمه خوشت اومده بود و اینقدر شیرین و تند و تند میگفتی ده که من داشتم می مردم ، صبح که می خواستیم بیاییم بیرون پیش بابا گفتم مامان رو چند تا دوست داری گفتی ده گفتم بابا رو گفتی ده ، مامان جون یک کمی با مامان هماهنگ باش بابا دو مامان ده، باشه به خاطر این همه توجه ای که به بابا داری حداقل بذار یکبارم بابا حسودی کنه خلاصه خانم گلم نگفتی دو که نگفتی فقط هی تکرار می کردی ده ده قربونت برمممممممممممم

دیشب وقتی میخواستیم بریم به بابا شب بخیر بگیم تازه بازیت گرفته بود من هم خسته و منتظر اینکه شما بخوابی اما مثل معمول همیشه شروع کرده بودی بازی اصلا هم توجه نمی کردی که می گفتم بیا بریم لالا کنیم عسلم !!!!!!


تاریخ : 03 مهر 1392 - 21:27 | توسط : مامان رز | بازدید : 3247 | موضوع : وبلاگ | 39 نظر

رز : این هم کادو من به دوستای عزیزم : تبلدتون مبارک باشه هورا

مامان رز بانو : فرشته های کوچولو تولدتون مبارک باشه ان شاالله تولد 120 سالگیتون ، تاخیر این کادو هم به خاطر مشکلی بود که وب هستی جون پیدا کرده بود امیدوارم خوشتون بیاد بوسسسسسسسسسس


تاریخ : 03 مهر 1392 - 19:38 | توسط : مامان رز | بازدید : 1563 | موضوع : وبلاگ | 13 نظر

اگه گفتید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نام قسمتی است که یه عالمه نی نی با کمک مامان باباهاشون برای اول بودن و یا نهایتا 12 نفر اول بودن تلاش دوستانه  میکنن 

اگه گفتین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


تاریخ : 01 مهر 1392 - 22:26 | توسط : مامان رز | بازدید : 1388 | موضوع : وبلاگ | 26 نظر

شیطنت های خانم گل من

سلام عزیزم دم و بازدمم الهی قربونت برم مامانی اینقدر قربون صدقه ات می رم که فکر کنم که برات تکراری شده چون دیگه عکس العمل نشون نمیدی ، وقتی حتی برات می نویسم دلم برات قد سوراخ جوراب مورچه میشه

میخوام از شیطنت هات بگم یک هفته پیش بعد از یک حموم دلچسب وقتی من آشپزخانه بودم و بابایی فیلم میدید شما به اتاق ما رفته بودین و طبق معمول با کشوها مشغول، ولی یکدفعه تعادلت رو از دست دادی و به شدت گوشه چشم چپت خورد کنار عسلی اتاق، بمیرم برات بادیدن کبودی دور چشمت و برآمده شدنش اینقدر گریه کردم کههههههههه نگو دو روز پیش وقتی توی اتاقت بودیم وقتی بابایی اومد اتاقت انقدر ذوق کردی که لپت راستت خورد گوشه تختت و یه کمی کبود شد وباز هم من و دیشبم وقتی داشتی راه می رفتی بینی ات خورد به دسته مبل و یه کم کبود شد و باز هم من و الهی بلا گردونت بشم مراقب خودت باش نکته جالب انگیزش این بود که این دفعه بعد از خوردن به دسته مبل برگشتی و با دستت مبل رو زدی جونم و هی ات ات میگفتی فدات شم از وقتی که از بیمارستان اومدیم بیشتر سعی میکنم که هیچ چیزی توی دهانت نذاری وقتی که بهت تذکر میدم نگاهتو از من می گیری و یه طرف دیگه رو نگاه می کنی و همین که من رفتم دوباره شروع میکنی وقتی تذکر میدم وقتی من نیستم آشپزخونه نرو اول صبر میکنی بعد سرعتت رو بیشتر میکنی و دو تا پله رو میری داخل آشپزخونه ، روز دوشنبه وقتی رفتیم دکتر موقع برگشت یه کاری کردی که خستگی تمام روزم از بین رفت گفتم مامانی رو بغل کن با دو تا دست کوچولوت چنان بغلم کردی و صورت خوشگلت رو به صورتم چسبوندی که داشتم بیهوش میشدم امیدوارم هر چه سریعتر خوب بشی گل زیبای زندگی ما خیلی دوست دارم

وقتی می خوای بری در در باید دست بدی با یک دستت اول دست می دی بعد دوباره میگی دست یعنی احیانا اون یکی دست مون جا نمونه خلاصه باید با هر دو دست دست بدی

جمله ای که همیشه مامان برات تکرار میکنه اینه که روزی که من فدای تو بشم دیگه آرزویی ندارم عزیزم بوسسسسسسس


تاریخ : 30 شهریور 1392 - 23:00 | توسط : مامان رز | بازدید : 2054 | موضوع : وبلاگ | 41 نظر

حرف دل

سلام دختر خوبم ، خوبی نازکم، امیدوارم همیشه خوب باشی و هیچ وقت مریض نشی عزیزم الهی مامان فدات بشه دو روزی میشه که دچار اسهال شدی نمی دونم راز اینکه اینقدر مریض میشی چیه ؟دندون درآوردنه نمی دونم ؟؟؟؟؟الان شکر خدا بهتر شدی ولی الان مامانی حال نداره امروز دقیقا از ساعت 9 صبح می خواستم بیام ولی متاسفانه این نی نی پیج قفل بود و باز نمی شد بالاخره با برنامه های مختلف بالاخره با زور ساعت 14.30 اومدم

دیشب با بابایی داشتیم خاطرات گذشته رو مرور می کردیم و بابایی می گفت ارادت خاصی به امام رضا و خواهر بزرگوارش داره این داستان برمی گرده به گذشته ها یعنی از سال 86 که عقد کردیم با هم قرار گذاشتیم تا وقتی که شرایط زندگی برای ورود شما کاملا محیا نشه از شما برای قدم گذاشتن بر روی چشمهامون دعوت نکنیم ، اوایل آبان ماه سال 90 یه سفر رفتیم پابوس امام رضا(ع) ، وقتی که روبه روی ایوان طلا با هم ایستاده بودیم بابایی از امام رضا (ع) یه دختر خواست چون عاشق دختر بود و هست ولی من گفتم سر فرصت مناسب یه بچه مهم اینه که فقط سالم باشه جنسیت اصلا مهم نیست بهمون بده ولی بابایی اصرار به دختر داشت در حرم هم همش سوره مائده میخوند بهرحال تصمیم داشتیم بعد از برگشت و یه چکاب بچه دار بشیم ولی غافل از اینکه امام رضا(ع) دعامونو اجابت کرده بود و مسافر کوچولوی نازمون یعنی شما قبل از این سفر همراهمون شده بودی الهی فدات بشم و این گونه هدیه مون رو یعنی شما رو از امام رضا(ع) گرفتیم.

رز خانم هر چقدر هم من مریض باشم اهمیتی نداره فقط از خدا می خوام که شما همیشه شاد و سلامت و سرحال باشی داریم به آخر هفته نزدیک میشیم و شکار لحظه های رز خانم ، جونم به قربونت

بابایی دیشب میگه خیلی جالبه من رو از خواهرش حضرت معصومه (ع) و شما رو از امام رضا (ع) گرفته خیلی جالب انگیزه نه..... مسافر خوش قدم من ، همزمان با ورود شما به زندگیمون خیلی اتفاق های خوبی برامون افتاد که وقتی این اتفاقات رو دیدیم می گفتیم باید زودتر از شما دعوت می کردیم تا تشریف بیارین

خوشگلم به علت ناخوشی نمی تونم ادامه بدم قول میدم پست های بعدی رو پربارتر کنم و از شیطونیهایی که میکنی به همراه عکس جبران کنم ببخشید عشقم ،عاشقانه برای عشقم گل رز خانم بوسسسس


تاریخ : 27 شهریور 1392 - 23:02 | توسط : مامان رز | بازدید : 1494 | موضوع : وبلاگ | 25 نظر

تقدیم به بهترین دختر دنیا و امید حیات من با آرزوی بهترین و برترین ها برای فرشته زندگیم رز عزیزم

من از تو گلبنی بهتر ندیدم ز تو باغ گلی خوشتر ندیدم

میان این همه گل های عالم گلی خوشبوتر از رزم ندیدم عزیزتر از جانم روزت مبارک

این هم عکس های جدید از رز خانم بعد از یه مدت طولانی، جالبه بعد از 33 تا عکس فقط 8 تاش بد نبود

این عکس پشت سرم زمانی که پنج ماه و نیمه بودم نی نی بودماااا ولی گامبالو بزرگ شدم باربی شدم

خاله ها مخصوصا خاله مهسا جونم ( مامان ارشا جون )موهامو خرد کردم ،البته چون به همین زودی ها می خوام برم آتلیه زیاد خرد نکردم خوبه دوست دارین پس برین موهاتونو مدل پیتاژ بزنید تا مثل هم شیم

امروز می خوام از روزم بگم صبح زود طبق روال هر روز بیدار شدم بعد مامان هی داشت به بابا می گفت امروز روزشه و همش داشتن برنامه ریزی می کردن من به آشپزخونه رفتم و درهای کابینت رو باز کرده و کلی بهم ریختم نمک هارو ریختم و.... تا جایی که مامان شاکی شده بود ولی خوب روز من بود بعد بابا بالاخره تاب سیسمونیمو وصل کرد در این بین مامان هم همش با من بازی می کرد اول با موزیک رقصیدیم بعد شعر خوندیم بعد مقداری مه ( شیر ) به مامان دادم البته به مقدار کم، بعد اسب بازی( مامان اسبم بود)هواپیما بازی ( بازهم هواپیمام مامانم بود)و در نهایت مامانی همش دنبالم می کرد تا منو بخوره و من جیغ می کشیدم و فرار می کردم و در نهایت خسته شده بود و لی لی حوضک بعد ناهار خوردم و تاب سواری ولی خیلی خسته بودم و زود خوابم برد وقتی از تاب جدام کردن کلی گریه کردم چون تابمو می خواستم تا اینکه تاب رو جدا کردن و بهم دادن بعد که بیدار شدم رفتیم خرید و بابایی و مامان و آناجونم برام کادو خریدند البته آنا جون نیومده بود و هزینه اش رو متقبل شده بود مرسی آنا جونم بوسسسس شما خیلی ماهی و خیلی زحمت منو می کشی دوست دارم حتی بیشتر از مامانم خودتم میدونی . بعد کلی تفریح و گردش ولی چون خسته بودم همش بغل مامانم بودم و نتونست عکس بندازه ساعت 12 شب خسته اومدیم خونه و من بغل بابام داشتم می خوابیدم که مامانی همش حسودی می کرد هی یواشکی به من دست می زد و من تاکید می کردم بابا و باز هم بابا و باباییم از اینکه مامانم حسودی می کرد در پوست نمی گنجید و همش در حال ابرو انداختن بود و خوشحال ،تازندش هنوز تسلط به راه رفتن ندارم ولی ترجیح می دم فنجان خودم دستم باشه راه برم بعد چند قدم همش می خورم زمین، چه جالب هممون داریم راه می افتیم تا امیر مهدی جون هم دوست میداره راه بره چه برسه به آیدا جونو بهنود جونو خلاصه همه و همه 

دوست های خوبم مامان باباهای مهربون دوستون دارم روز همه دوستای دختر و پسرم مبارک باشه چون روز پسر که نداریم کلا روز خوبی بود مبارک بود مامانی هم تا ساعت 2 نیمه شب وبلاگ بازی می کرد همین بوس

الهی مامان فدای نگاهت وجود بشه عزیزم هزار هزار بار گفتم باز هم می گم عاشقانه دوست دارم بوسسس


تاریخ : 16 شهریور 1392 - 17:24 | توسط : مامان رز | بازدید : 4330 | موضوع : وبلاگ | 55 نظر

نظر شما چیه؟

دوستای گلم جدیدا من یه مشکلی دارم هم سرعتم کند شده هم اینکه وقتی نظر میدم توی وب های مختلف یا نظرم ثبت نمی شه یا چهار پنج تا با هم میشه چیکار کنم هم اداره هم خونه همینطوره تقریبا بعدم دائما خطا می زنه ؟؟؟؟؟ برای یه مطلب هم چقدر باید صبر کنم تا لود بشه 


تاریخ : 13 شهریور 1392 - 22:50 | توسط : مامان رز | بازدید : 1437 | موضوع : وبلاگ | 29 نظر

مژده مژده

ای جونم می میرم برای خنده هات دلبندم ،دیروز بابایی همه آزمایش ها و اسکن و عکس رو برای دکتر سماعی برد دکتر گفتتتتتتتتتت .....رز بانوی من عمرم عشقم نفسم جونم همه کسم وای که چه خوشحالم تو رو دارم ای جووووونننننممممم عمرم دلیل بودنم عشقم مثل خون تو رگم ای رزززززمممممممم سالم سالمه هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

خدایا سپاس که دعاها و صلوات ها نذر و نیازهای منو و همه دوستای دور و نزدیک مخصوصا بچه های نی نی پیج رو مستجاب کردی در مقابلت خاضعانه سر تعظیم فرود می آورم و میگویم شکرالله شکرالله ............و یه عالمه بوس برای خدا جون مهربونم

مامانی جونم این قلب منه که همش برای تو می تپه اینقدر که حد و حساب نداره سمت راستی هم بابا ابراهیم جونه، باشه هر چند از شماباشه همش باباییه، خوش شانس این بابات عزیزم چونکه خیلی دوسش داری من هم که حسود بی نهایت آخه برای محبت شما بایدم حسودی کنم عمرم

از فردا شکار لحظه ها به روش های مختلف برنامه هر روز خونه ما در شکار لحظه های رز خانم

راستی دوستای گلم موهای رز خانم توسط خانم آرایشگاه که خاله مونس باشه کوتاه شد مدل موهاشو پیتاز زدیم تا بعد ......


تاریخ : 13 شهریور 1392 - 18:18 | توسط : مامان رز | بازدید : 1492 | موضوع : وبلاگ | 29 نظر

مامان رز : همراهان عزیز و مهربونم مژده مژده

 

سلام و هزاران سلام به شما دوستای عزیزم که در لحظه لحظه های سخت زندگی همراهم بودید و وجود خودتون رو با کامنت های سرشار از محبت ثابت کردید و متقابلا کلی انرژی به من دادین امروز می خوام با شما صحبت کنم می خوام بگم من و دخترم خیلی خوشبختیم که دوستای نازنینی مثل شما رو داریم و تک تکتون رو به همراه نی نی های نازتون دوست داریم نمی دونیند چقدر وابسته شما و کوچولوهای خوشگلتون شدم تا حدی که علی رغم مشکلات اینترنتی و..... اگه نتونستم رد پا بذارم اومدم وبهتون سر زدم و با دیدن عکس های کوچولوهای نازتون خوشحال شدم از مریضی هاشون ناراحت شدم و با جشن هاتون شادمانی کردم و..... به هرحال از اینکه تک دختر نازمو با صلوات و دعا همراهی کردید در مقابلتون با هزاران واژه تشکر می کنم و بی اندازه سپاسگزارم

امروز یا فردا همه نتایج رو به دکتر سماعی نشون می دیم ولی ............... ولی آزمایش کشت رز خانم نشون داد که هیچ گونه باکتری و عفونت وجود نداره و نتیجه عکس مثانه هم در یک قسمت بیان کرده بود که رفلاکس نداره سایر اصطلاحات پزشکی رو به همراه اسکن کلیه ها بعد از مشورت با آقای دکتربه سمع و نظرتون می رسونم خیلی خوشحالم درسته صد در صد نیست ولی می خوام شما هم در شادی ما مثل همیشه سهیم باشید

عکس جدید ندارم این عکس اول زمانی که رز بانو تازه در نشستن تسلط پیدا کرده و این یکی یک روز قبل از بیمارستانه هورااااااااااااااااااااا

رز عسلم خیلی کارهای جالبی انجام میدی مثل بقیه دوستات ، ولی یکیش خیلی بامزه است و اون اینکه هر کسی رو که دوست داری به اجبار بهش مه ( شیر) میدی با یکی از دستات هم روش میزنی که بخوابه الهی فدات بشم که اینقدر شیرینی تو عمر و جون و نفس و همه کسی قربونت برم که وقتی خسته ام وقتی دستاتو بالا می بری و خودتو با هر آهنگ تکون میدی همه خستگی هام برطرف میشه ، عزیزم دلبندم شما همه چیز من و بابایی ،هر چی داریم تو این دنیا فدای یک تار موت،عاشقانه دوست داریم بوسسسسسسسسسس


تاریخ : 12 شهریور 1392 - 19:12 | توسط : مامان رز | بازدید : 1203 | موضوع : وبلاگ | 26 نظر