محرم 1392 و رز خانم عشق و نفس مامان

سلام دختر عزیزتر از جانم امروز قصد دارم برات از حال و هوای این دو سالی که در ماه محرم هستی بنویسم از حسی که دارم ، از اینکه این دوسال با سالهای دیگه خیلی فرق داشت ، پارسال ماه محرم شما چهار ماهه بودی وقتی صدای دسته های عزاداری از بیرون رو میشنیدم دستهام رو روی گوشهات می گذاشتم تا مبادا از صدای طبل بترسی و اذیت بشی به خاطر شما جایی نرفتم و دربست در خدمتت بودم و دلم بیشتر از سالهای قبل می سوخت چون همش به یاد شش ماهه آقا عبداالله الحسین ع بودم، امسال که شما بزرگتر شدی یاد و خاطره آقا علی اصغر ع و خانم رغیه ع رو بیشتر در ذهن داشتم وقتی میدیدم اینطوری باباییت رو دوست داری و همش سراغ بابا رو میگیری ، وقتی در دسته های عزاداری از صدای دسته و طبل زدن ها مثل یه گنجشک کوچولو خودت رو جمع کرده بودی و هزار و یک دلیل که باعث میشد من و بابایی با دیدن این چیزها بیشتر از قبل تحت تاثیر قرار بگیریم و بدونیم و بفهمیم که این شهدای روز عاشورا چه مقام والا و بزرگی داشتند تا حدی که نه به تصویر مییاد نه به کلام .

کدوم یکی از ما می تونه برای لحظه ای خودش رو جای یکی از 72 شهید کربلا بزاره ؟؟؟؟؟؟؟

خیلی باید از خود گذشته باشی که بتونی از پاره تنت بگذری برای من که محاله ..... امیدوارم امام حسین ع به خاطر این فرشته کوچولوهای پاکمون قدرت درک این واقعه رو بهمون بده و این توان رو داشته باشیم تا به قول خیلی از دوستان حسینی باشیم و حسینی باقی بمونیم.

این عکسها تقدیم به خاله مهشید گل ( مامان پانیا جون ) که از من عکس رز خانم رو میخواستند

رز : دوستای خوبم دقت کردین من گل رزم کلاهم گل رز داره سرویس خواب اتاقم هم گل رزیه.تازه وبم پر از یه عالمه گل رزه . به قول خاله مینا جون ( مامان ساراجون ) گل رز گل تر از هر گلی.

اینجا من تازه از خواب پاشده بودم و می خواستم قیمه نذری تناول کنم که باز هم .......... می تونی بگیر

علی اصغر امام حسین ع نگه دارت باشد عزیز دلم ، امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی .

هر چی تو زندگی من و بابایی داریم فدای یه ناز نگات عزیزجونم بببووووسس


تاریخ : 27 آبان 1392 - 20:21 | توسط : مامان رز | بازدید : 2363 | موضوع : وبلاگ | 39 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام