دندون ده و یازدهم چشم ما رو روشن کردن

سلام عزیز دلم دختر نازم چهارشنبه 92/10/25 وقتی رفتیم خونه مون طی یه عملیات انتهاری من و بابایی متوجه دو تا مروارید دیگه یعنی آسیاهای پائین شدیم و خیلی خوشحال شدیم قربونت برم مبارکت باشه من همچنان چشم انتظار 9 تای باقی مونده هستم عصر روز پنج شنبه همسایه طبقه چهارم ما رو برای تولد دخترش که یهویی شده بود دعوتمون کرد و به علت ضیق وقت بابا ابراهیم جون رز خانم رو برد حموم و لباس هاش رو پوشوند و موهاشم با سشوار خشک کرد و همین باعث شده بود تا موهات حالتش بیشتر از قبل بشه و بدین ترتیب ما رفیتم تولد مبینا خانم

چون رز خانم حسابی خوابیده بود کلی چشم هاش باد کرده بود، با ورود ما ثنا خواهر مبینا و دوست رز خانم اومد جلو و خواست رز خانم رو ببوسه که دختر افاده ای من با صدای بلند گفت نعنااااااااااااااا یعنی ثنا

رفتیم نشستیم و استقبال گرمی از ما به عمل اومد سمت راست ثنا خانم سه سال و نیمه ، وسطی مبینا خانم 9 ساله و سمت چپی عشقم رز خانم 1.5 ساله

ما کنار عمه خانم نشسته بودیم که دو تا پسر داشت و مجذوب دختر ما شده بود و همش پسرش رو صدا میکرد و میگفت بیا این دختر خوشگل رو ببین علی رغم نگاه های امیر مهدی ولی رز خانم اصلا بهش نگاهم نکرد و بنده خدا همون جا آویزون بود و اینم پسر عمه عاشق ؛ اینجا دخترم رفته بود که عکس بگیره امیر چشم منو دور دیده بود و سریع اومده بود تا کنار دخترم باشه که ........

غافل اینکه رز خانم دختر منه و زرنگ ، امیر خواستگار دخترم در تولده نظرتون چیه ؟

رز خانمم هم به میل خودش ودرخواست مبینا و اصرار ثنا سریع جابه چا شد و اینگونه امیر جان ضایع شد و آویزان .............. ای بابا ثنا ول کن دخترم رو دیگه .............

ای بابا ، ثنا ولم کن کیفم افتاد 

متاسفانه بقیه عکس ها رو آپلود نمیکنه ............... این پست ادامه دارد.....


تاریخ : 28 دی 1392 - 22:35 | توسط : مامان رز | بازدید : 2815 | موضوع : وبلاگ | 54 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام